صبحدم است به همراه دختر م از خانه بیر و ن می آئیم تا پیاده ر و ی دلپذیر صبحگاهی هر رو زمان سوی مد ر سه را انجام دهیم با آیلی از مهر گان می گو یم و از مهر بانی ها و قرار است که آیلی در مد ر سه از مهر گان گو ید که نه در کتابها یش از آن سخن گفته اند و نه آمو ز گار و او لیای مد ر سه یادی از آن نمو ده اند و من از ر و ز گار د بستانم به آیلی گو یم و از اشعار و مراسم و چگو نگی مهر گان و مهر و مهر و ر زی که ناگهان همسایه را می بینم که کیسه ز باله خو د را به یک بار ه در کو چه ر ها می کند و و قتی با اعتر اض من مو اجه می شو د بی اعتنا سو ار ماشین چند ده میلیو نی خو د می شو د و بی مهری به خو د و همسایگان و همشهر یانش می کند در طو ل خیابان که حر کت می کنیم بعلت ساختمان ساز یها و شکستن حر یم پیاده ر و مجبو ر می شو یم که در پیاده رو در کنار هم راه نر فته و پشت همدیگر بر و یم که ناگهان بانو ئی بی تو جه هم تنه ای به آیلی و هم تنه ای به من می ز ند و بعد هم چاد رش را مر تب می کند و نگاه غضب آلودی می کند دیدن هیبت او در چادر سیاه با آن گو نه نگر یستن باعث می شو د عطای اعتراض را به لقایش ببخشم به دم مد رسه می ر سم و با آیلی خداحافظی کر ده ووعده تعر یف حکایت مهر گان در کلاس و مد ر سه را به من می دهداز خط کشی عابر پیاده ر د می شو م و لی باز در رو ز مهر گان مهر اتو مو بیلها به خو د وجو دشان و و قتشان بسیار بیشتر به قانو ن و آد می را که ممکن است صد مه ز نند و جو د دارد از خیابان ر د می شو م ر و ز نامه ای می خر م و خبر مهر انگیز دیگری را می خو انم !! خبر این است » جایزه اد بی مهر گان که قدیمی تر ین جایز ه اد بی کشو ر هست بر گز ار نمی شو د» علت را جستجو می کنم همان بهانه های همیشگی و وجو د کار شکنی هائی که باید نه جایز ه اد بی باشد و نه نو یسنده ای اما کجای ز مان و مکان نو یسنده ای بهر جایز ه اد بی نو یسنده شده است؟ و همچنان می ر و م و تصمیم می گیر م مهر گان را خو د ار ج نهم و به تمامی هم و طنانم تبر یک گو یم و مهر را یاد آو ری کنم ..
فر د و سی پاک نهاد قر نها پیش از مهر گان بر ای مان چنین گفته است
فریدون چو شد بر جهان کامکار ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوری هـا بپرداخـتـنـد به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام گـرفتند هـر یک ز ياقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر به کوش و به رنج ایچ منمای چهر
شاید بر خی از ما در در گیر یهای همیشگی بحث در مو ر د دهم و یا شانز دهم مهر ماه بر ای مهر گان داشته باشیم اما ر و زی که پر مهر باید باشد می تو اند همه ر و ز باشد و همگان را به این باو ر ر ساند که می تو ان عاشقانه مهر ور زید و فراتر از هر اد عائی مهر و ر زی نمو د
مهر گان پر ز شادی و هر رو ز تان پر مهر
دیدگاههای اخیر